و مریض احوال بود. یکی از جوانهای با غیرت محل سیدمصطفی قانع بود
که مرتب کارای اون پیرزن رو انجام می داد و نسخه داروهاش رو از داروخانه
براش می گرفت و دی ماه سال ۶۵ بار آخری که می رفت جبهه سفارش پیرزن
رو به بقیه کرد.
سید مصطفی طلبه بود و برای عملیات کربلای ۴ که رفت تازه ۲۰ سالش شده
بود. طولی نکشید که خبر شهادتش رو دادند و اهل محل اومدن برای تشییع جنازه.
توی مسیر بچه ها اون پیرزن رو دیده بودن و خبر شهادت سید مصطفی رو بهش
داده بودن و می گفتن پیرزن چقدر گریه کرده و گفته بود :
دیگه خدا منو مرگ بده !
وقتی تشییع جنازه شهيد تمام شد خبر دادن پیرزن از غصه شهادت سید
مصطفی سکته کرده و به رحمت خدا رفته. تمام مراسم های سید مصطفی
و پیرزن رو با هم برگزار کردن.
آیا حیوانات و گیاهان بعد از مرگ به کلی نابود می شوند ؟...
برچسب : نویسنده : hamidestan بازدید : 150