افسانه ورقة بن نوفل

ساخت وبلاگ

ورقة بن نوفل از عمو زادگان حضرت خديجه(س) فردى با سواد اندك

و داراي اطلاعاتي كم و بيش از تاريخ ‏انبياى گذشته بود . به عقیده اهل

سنت او بود كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را از نگرانى كه در آغاز

بعثت ‏برايش رخ داده بود نجات داده است !

بخارى،مسلم،ابن هشام و طبرى از علمای اهل سنت چنين گفته ‏اند:

آن گاه كه محمد صلى الله عليه و آله در غار حراء با خداى خود خلوت كرده

بود، ناگهان ندايى به ‏گوشش رسيد كه او را مى ‏خواند. سربلند كرد تا بداند

كيست؟ با موجودى هولناك ‏مواجه گرديد. وحشت زده به هر طرف مى ‏نگريست

همان صورت وحشتناك را مى ‏ديد كه آسمان را پر كرده بود. از شدت وحشت از

خود بى ‏خود شد و دراين حال مدت‏ها ماند.

خديجه كه از تاخير او نگران شده بود، كسى را به دنبال او فرستاد ولى او را

نيافت، تا آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله به خود آمد و به خانه رفت، ولى با

حالتى هراسناك و خود باخته.

خديجه پرسيد: تو را چه مي ‏شود؟ گفت: «ازآن چه ‏مى ‏ترسيدم بر سرم آمد.

پيوسته در بيم آن بودم كه مبادا ديوانه شوم، اكنون دچارآن ‏شده ‏ام!» خديجه

گفت: هرگز گمان بد به خود راه مده. تو مرد خدا هستى و خداوند تو را رها 

نمى ‏كند. حتما نويد آينده روشنى است...

سپس براى رفع نگرانى كامل ‏پيامبرصلى الله عليه وآله، او را به خانه ورقة بن نوفل

برد و شرح ماجرا را به اوگفت. ورقه ‏پرسش ‏هايى از پيامبرصلى الله عليه وآله كرد،

در پايان به وى گفت: نگران نباش اين همان پيك حق ‏است كه بر موسى كليم

نازل شده و اكنون بر تو نازل گرديده است و نبوت تو را نويد مى ‏دهد.

گويند اين جا بود كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله احساس آرامش كرد و فرمود:

اكنون ‏دانستم كه پيامبرم!


اين داستان جعلی يكى از ده‏ها داستان ساخته شده توسط كينه توزان

دو قرن اول اسلام است ‏كه خود را مسلمان معرفى نموده و با ساختن اين

حكايت‏هاى افسانه آميز ضمن‏ سرگرم كردن عامه ، در عقايد خاصه ايجاد خلل

مى‏ كردند و تيشه به ريشه اسلام ‏مى‏ زدند. چگونه پيامبرى كه مدارج كمال را

صعود نموده و از مدت‏ها پيش نويد نبوت را در خود احساس كرده، حقايق بر وى

آشكار نشده است درحالى كه بالاترين و والاترين عقول را در خود يافته است.

اين داستان، علاوه برآن كه با مقام شامخ نبوت منافات ‏دارد، با ظواهر آيات و روايات

صادره ازاهلبيت عليهم السلام نيز مخالف است.


برخی دلايل ساختگى بودن اين داستان :

قاضى عياض (متوفاى 544) در بيان اين نكته كه امر وحى بر شخص پيامبر فاقد

هر گونه ابهام و شك است مى ‏گويد: «هرگز نشايد كه ابليس در صورت فرشته‏ در

آمده و امر را بر پيامبر مشتبه سازد، نه در آغاز بعثت و نه پس از آن و همين ‏آرامش

و استوارى و اعتماد به نفس، كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين گونه مواقع

از خود نشان داد، خود يكى از دلايل اعجاز نبوت به شمار مى ‏رود».

آرى هرگز پيامبر شك ‏نمى‏ كند و ترديد به خود راه نمى‏ دهد كه آن كه براو آمده

فرشته است و ازجانب حق‏تعالى پيام آورده است. به طور قطع امر براو آشكار

است، زيرا حكمت الهى اقتضا مى‏ كند كه امر بر وى كاملا روشن شود تا آشكارا

آن چه مى ‏بيند، لمس كند يا دلايل ‏كافى دراختيار او قرار مى ‏دهد تا كلمات الله

ثابت و استوارجلوه كند «وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ ‏»

 (انعام - 115) 


امين الاسلام طبرسى نيز بيان مى‏ كند كه براى آن كه پيامبر بتواند ديگران را

با وحى هدايت نمايد، خود بايد ازهر گونه خطا واشتباه در دريافت وحى مصون

‏باشد. لذا در تفسير سوره مدثر مى ‏گويد:

به درستى كه خداوند وحى نمى‏ كند به ‏رسولى مگر با دلايل روشن ونشانه‏ هاى

آشكار كه خود دلالت دارد بر اين كه آن چه ‏براو وحى مى ‏شود، از جانب حقتعالى

است و به چيز ديگرى نياز ندارد. هرگز ترسانده نمى‏ شود و نمى هراسد و به خود

نمى ‏لرزد».

 

بطور كلى آيات قرآنى بر اين نكته تصريح دارند كه پيامبران الهى از آغاز

وحى پيام‏ها را به روشنى دريافت نموده و دچار شك و ترديد نمى ‏شوند.

مقام حضور در پيشگاه حق جايگاهى است كه در آن وهم و شك و ترس راه

ندارد. موسى عليه السلام درآغاز بعثت مورد عنايت ‏خاص پروردگار قرار گرفته،

به اوخطاب مى ‏شود: اى موسى!اين منم پروردگار تو، پاى پوش ‏خويش بيرون

آور كه در وادى مقدس طوى هستى و من تو را برگزيده‏ ام، پس به‏ آن چه وحى

مى ‏شود گوش فرا ده. منم، من، خدايى كه جز من خدايى نيست. پس ‏مرا

پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار» سپس به او دستور داده مى ‏شود:

"وعصايت را بيفكن، پس چون ‏آن را هم چون مارى ديد كه مى‏ جنبد[ترسيد و]

به عقب برگشت و[حتى] پشت‏ سرخود را ننگريست‏» ازاين جهت مورد عتاب قرار

گرفت: اى موسى نترس كه رسولان در نزد من نمى ‏ترسند»

بدين‏ ترتيب به محض ايجاد ترس، عنايت الهى شامل حال پيامبر الهى گشته ، او

را ازهر گونه هراس رها كرده است. اين يك قانون كلى است هر كه در آن جايگاه

شرف ‏حضور يافت ازچيزى خوف ندارد، زيرا در سايه عنايت الهى قرار گرفته و در

فضايى امن و آرامش بخش استقرار يافته است.

آيا پيامبر اسلام از اين قانون مستثنى بود تا در چنان موقع حساس و سرنوشت

‏ساز به حال خود رها شود و به خويشتن گمان بد برده و دربيم و هراس به سر برد؟

آيا پيامبراسلام مقامى كمتر از مقام موسى داشت تا عنايتى كه خدا درباره او روا

داشته است درباره او روا ندارد؟


اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى ‏فرمايد:

خداوند شبانه روز فرشته‏اى را بر او گمارده بود تا او رابه كمالات انسانى رهنمون

باشد...».


ايرادهاى ديگرى نيز بر داستان ساختگي ورقة بن نوفل وارد است :

۱- سلسله سند داستان به شخص نخست كه شاهد داستان باشد

نمى‏ رسد، از اين رو روايت چنين داستانى مرسله تلقى مى ‏شود.

۲- اختلاف نقل داستان، خود گواه ساختگى بودن آن است. در يكى از نقل‏ها

چنين آمده است: خديجه خود به تنهايى نزد ورقه رفت، در ديگرى آمده كه

‏پيامبر را با خود برد، در نقل سوم ورقه خود پيامبر را درحال طواف ديد، از احوال

او جويا شد و بدو گفت، در چهارمى ابوبكر برخديجه وارد شد و گفت:محمد را

نزد ورقه ‏روانه ساز... اختلاف متن به حدى است كه مراجعه كننده متحير

مى ‏شود كدام را باوركند و نمى ‏توان ميان آن‏ها سازش داد.

۳- در نقل‏های فوق علاوه بر آن كه نبوت پيامبر را نويد داده، از قول ورقه آمده :

هرگاه دوران بعثت او را درك كنم به او ايمان آورده او رايارى و نصرت خواهم نمود.

محمد بن اسحاق ،سيره نگارمعروف نيز اشعارى از ورقه مى‏آورد كه نشان از ايمان

راسخ وى به مقام رسالت پيامبر دارد غافل ازآنكه ورقه تا آشکارشدن دعوت حيات

داشت، ولى هرگز به دين مبين اسلام مشرف‏ نگرديد و كتاب‏«الامتاع‏» ابن جوزى

آورده كه ‏او آخرين كسى است كه در دوران‏«فترت‏»(سه سال نخست نبوت) وفات

يافت درحالى كه اسلام نياورده بود. ابن حجر گويد:«پس او تا زمان ظهور دعوت حيات

داشت، ولى چرا اسلام‏ نياورد؟» اين‏ها خود دليل بر تعارض اين دو دسته از اخبار و ساختگى

بودن اين ‏داستان است. به هر حال شيوع اين گونه داستان‏های جعلی يكى از

دستاوردهاى ناميمون تمسك به غير اهلبيت عليهم السلام در نقل روايات و

فهم صحيح ‏اسلام مى ‏باشد .

:: موضوعات مرتبط: اسلام

آیا حیوانات و گیاهان بعد از مرگ به کلی نابود می شوند ؟...
ما را در سایت آیا حیوانات و گیاهان بعد از مرگ به کلی نابود می شوند ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidestan بازدید : 125 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 23:24